همین مسئله باعث شد تا بسیاری بازی او در نقش ایدی امین، دیکتاتور سابق اوگاندا را یک بازی اسکاری ارزیابی کرده و بگویند وی مستحق دریافت این مجسمه طلایی است.
وقتی مراسم سالانه گلدنگلوپ (کره طلایی) وی را بهترین بازیگر مرد سال معرفی کرد، دیگر همگان این باور را داشتند که ویتاکر به زودی مجسمه اسکار را در دستان خود خواهد گرفت.
رویای همیشگی این بازیگر سیاهپوست یک ماه بعد رنگ واقعیت به خود گرفت. ستاره آرام و سر به زیر درام سیاسی «بازی تمنا» (نیل جردن) که در «گوست دات» نوع تازهای از بازی را به جماعت سینمارو ارائه کرد، بالاخره یک نقش مهم و در یاد ماندنی بازی کرد و اعضای آکادمی اسکار هم با درک این نکته وی را بر رقبایش ترجیح دادند.
«آخرین پادشاه اسکاتلندی» تلفیقی از واقعیت و افسانه است که بخش مربوط به ایدی امین آن یک حقیقت محض و تلخ سیاسی است. ویتاکر برای بازی در نقش ایدی امین، وظیفه دشواری پیش روی داشت.
او باید تصویری دوست داشتنی و سمپاتیک از یکی از خشنترین دیکتاتورهای تاریخ آفریقا را به نمایش میگذاشت. این چهره واقعی تاریخی از دید یک کاراکتر خیالی (دکتر جوان و اسکاتلندی تبار به نام نیکلاس گاریگان که نقش او را تازه واردی به نام جیمز مکآوی بازی میکند) در معرض نمایش و قضاوت قرار میگیرد. از دریچه چشم این دکتر جوان است که مکاشفهای جدی در روح و روان دیکتاتور تندخوی اوگاندا صورت میگیرد.
* چگونه خود را از کاراکتری که بازی کردهاید جدا میکنید و از جلد آن بیرون میآیید؟
- به مجرد آن که بازی در یک نقش تمام شد، شما تلاش میکنید که به نوعی از شر آن خلاص شده و رهایش کنید. در مورد این فیلم خاص، حقیقتاً تلاش خیلی زیادی به خرج دادم.
وقتی متوجه شدم که آخرین روز فیلمبرداری است و دیگر همه چیز تمام شده، مثل این بود که به خودم بگویم: «خب، بگذار بروم و خودم را کاملاً تمیز کنم. باید سریعاً یک دوش بگیرم تا هر چه از این کاراکتر در وجودم است، از وجودم دور شود، باید به خودم برگردم و صدای خودم را پیدا کنم.» علتش این است که برای بازی در نقش ایدی امین، حتی مجبور شدم لحن صحبت و صدایم را هم عوض کنم. سعی کردم این نقش را خیلی زود فراموش کنم.
خوشبختانه شانس با من یار بود و خیلی زود توانستم او را فراموش کنم، زیرا مجبور بودم سر یک کار جدید بروم. حالا باید به کاراکتر تازهای فکر میکردم و این باعث میشد تا گذشته و دیروز را فراموش کنم. در شرایط جدید به انرژی متفاوت و تازهای نیاز داشتم که بتوانم کار جدید را انجام دهم.
*خب، چگونه در جلد نقش فرد میروید؟
- برای «آخرین پادشاه اسکاتلندی» در آغاز کار به واقعیات مراجعه کردم و کل مسئله را یک بار مرور کردم. به سراغ مطالعه مستندهایی رفتم که درباره ایدی امین وجود داشت. در عین حال آکاردئون اهمیت زیادی داشت، زیرا این وسیله موسیقی به من جنبه متفاوتی از شخصیت او (و این که او چگونه آدمی بود) را به من ارائه میکرد. همین مسئله باعث شد تا این ساز را تمرین کنم تا بتوانم آن را بنوازم.
پس از آن به سراغ آدمهای مختلفی رفتم که به نوعی در ارتباط با او بودند. با خانوادهاش و از جمله برادران و خواهرانش دیدار کردم. حتی با وزرای کابینهاش حرف زدم. ژنرالها را از قلم نینداختم. به واسطه این دیدارها تلاش داشتم به تصویری از او برسم و ببینم که شبیه چه کسی و چه چیزی است. از سوی دیگر میخواستم بدانم یک آفریقایی قدرتمند چگونه آدمی میتواند باشد.
به هر حال، من باید تبدیل به یک اوگاندایی میشدم. بخش بزرگی از مسئله به کمک این دیدارها و گفتوگوها حل شد. این کار نوعی تجربه کردن بود، تلاشی که از یک سطح پایین شروع میشد و به نقطه اوج میرسید. ایدی امین از قبل وجود داشت و من فقط باید او را میشناختم.
خب، میدانید که من خودم یک آمریکایی آفریقایی تبار هستم. اما این اولین بار بود که من به قاره آفریقا میرفتم. نیازمند آن بودم بدانم که یک آدمی که در آن جا زندگی میکند چه حالات و روحیاتی دارد.
غذای محلی آن جا را خوردم و به دیدن مکانهای مهم تاریخی رفتم. با کار پارلمان اوگاندا آشنایی پیدا کردم. حتی از غارهای انسانهای اولیهای که در این کشور بود دیدار کردم. با موتورسیکلت خیابانهای شهر را گشتم.
تمام اینها باعث تغییر دیدگاه اولیهام نسبت به کاراکتر شد. حتی نظرم در مورد مردم عادی هم عوض شد. متوجه شدم حتی آدمهای قبایل مختلف هم با هم تفاوتهای زیادی دارند. میخواستم تمام آن چه که در این کشور وجود داشت به صورت بخشی از من درآید. قبل از شروع فیلمبرداری یک ماه در اوگاندا بودم تا از نزدیک اوگاندا را بشناسم و بتوانم جلوی دوربین خودم را یک اوگاندایی معرفی کنم.
* واکنش اهالی محل به شما و حضورتان چه بود؟ آنها قصههای وحشتناکی از دوران حکومت ایدی امین برایتان تعریف کردند؟
- برخی از مردم عادی و قربانیان دوران حکومت امین در فیلم حضور دارند. مثلاً یکی از آنها عمویش توسط ایدی امین کشته شده بود. خاطرات مربوط به آن دوران بیشتر متعلق به آدمهای مسن و سن و سال دار است. آدمهای بالای سیسال هم اطلاعاتی درباره آن دوران داشتند.
اما دیدگاه همه آنها الزاماً منفی نبود. میدانید، ماجرا کمی پیچیده است. حتی گروهی از دوران حکومت امین دفاع میکردند. اما عموم مردم وی را به عنوان کسی میشناسند که صدها هزار نفر از اهالی اوگاندا را از بین برد. ولی حتی همین آدمها هم برخی از کارهایی را که او انجام داده مورد تقدیر قرار میدادند.
به این ترتیب شما میبینید که قضیه کمی پیچیدهتر از قصههایی است که به صورت عمومی درباره امین پخش شده است. مردم عادی هم روایتهای متفاوت خود را از این موضوع دارند.
* اما خود شما روی پرده سینما و در نقش او خونسرد بودید. این موضوع رعبانگیز بود.
- بله، خیلی خونسرد بودم.
* زمانی که پازل شخصیتی ایدی امین را برای بازی در نقش او تکمیل میکردید، فکر میکردید او آدمی است که میخواهد کارهای خوب انجام دهد، یا اینکه فقط در پی کسب قدرت مطلق است؟
- خب، با هرکسی در باره او صحبت کردم متوجه شدم او نمیخواست رئیس جمهور شود و ظاهراً میلی به این کار نداشت. امین شهرت فراوانی در ارتش و مردم کشورش داشت. اوبوتو رهبر وقت در فکر این بود که به نوعی از دست او خلاص شود.
از طرفی انگلستان، اسراییل و غرب او را به صورت کسی میدیدند که میتواند اوبوتو را سرنگون کند. در آن زمان یک بلوک سوسیالیست داشت در بخش شرقی آفریقا پا میگرفت که کنیا، تانزانیا و البته اوگاندا را دربر میگرفت. رهبر هر سه کشور سوسیالیست بودند.
با سرنگونی اوبوتو غرب میتوانست مانع از تشکیل یک جبهه سوسیالیستی در این منطقه شود. به همین دلیل است که ایدی امین در راس قدرت قرار گرفت. زمانی که او به قدرت رسید، برای حفظ جانش (او فکر میکرد عدهای قصد کشتن وی را دارند) کمکم تبدیل به یک دیکتاتور شد. در آغاز قدرت احتمالاً او میخواست به روش خودش به کشورش کمک کند. او نه یک سیاستمدار که یک سرباز بود.
*در باره رقابتهای اسکار چه فکر میکنید؟
- فکر میکنم این موضوع برای کسانی که کار تو را دوست دارند و یا علاقهمند هستند در بارهاش صحبت کنند چیز بزرگی است. من خیلی سخت روی این نقش کار کردم. نامزدی اسکار باعث میشود مردم به تماشای آن فیلم بروند. مردم از فیلم حمایت میکنند و این نکته مهمی است.
در طول این سالها در فیلمهای زیادی بازی کردهام. طی این مدت مردم در باره انواع و اقسام نامزدها و جوایز صحبت کردهاند. دو سال برای یک مجموعه تلویزیونی شانس زیادی برای نامزدی داشتم. خیلی از مردم و مطبوعات میگفتند که حتما نامزد دریافت جایزه خواهم شد.
اما این اتفاق نیفتاد. اما همین نکته که تو نامزد دریافت جایزه بشوی کافی است، زیرا مشهور میشوی و همه در باره تو صحبت میکنند و نظر میدهند. من واقعاً خوشحالم، به این فیلم افتخار میکنم و همه امیدم این بود که مردم به تماشای فیلم بروند و به خودم گفتم اگر اسکار هم بگیرم، دیگر معرکه است!
* پروسه تبدیل شدن به ایدی امین چقدر سخت و شدید بود؟
- در تمام طول کار فیلمبرداری، من در حال کار بر روی نقش بودم. وقتی در خیابانهای اوگاندا قدم میزدم میگفتم: «نگاه کن، من در این خیابان در اوگاندا هستم» هر چیزی معنی خاص خودش را داشت. زمانی که شما در تمام طول روز با چیزی سر و کار دارید، آن چیز وارد رویا و تخیلات شما شده و خودش تبدیل به رویای شما میشود.
* بازی در کدام صحنهها برایتان حکم سختترین صحنهها را داشت؟
- آن صحنهای که مرا هانیبال (آدمخوار) قلمداد میکنند یادتان هست؟ آن صحنه خیلی سخت بود. صحنه سخنرانی در حضور 3 هزار نفر جمعیت در میدان شهر هم کار راحتی نبود. آنها اوگاندایی بودند و ایدی امین را میشناختند. آنها سیاهی لشکر نبودند و قبل از آن هم در فیلمی بازی نکرده بودند. (میخندد) همین مسئله باعث تشویق من شده بود.
* فکر میکنید خانواده امین در باره این فیلم چه بگویند؟ اگر خود امین زنده بود چه اظهار نظری میکرد؟
- واقعاً نمیدانم. اما فکر میکنم در مقایسه با بقیه نوشتهها و کارهایی که او را به تصویر کشیدهاند، این یکی را دوست میداشت. میدانم که برادرش خیلی دوست داشت که من نقش یک آدم کامل را بازی کنم. این مسئله بزرگترین نگرانی او بود.
وی میخواست این فیلم جنبهها و زوایای مختلف ایدی امین را به نمایش بگذارد و میگفت کارهای قبلی این کار را نکردهاند. او میگفت بقیه کارها فقط بیرحمی و درندهخویی او را به نمایش گذاشتهاند.
* میگویید این نخستین بار بود که به آفریقا سفر میکردید. دلیلی وجود داشت که این دو سال برای سفر به آنجا صبر کردید؟
- سرگرم مطالعات و تحقیقات شخصی خودم بودم. میخواستم درک خودم را از موضوع داشته باشم. در همان حال در تلاش بودم تا چیزهایی را هم در ارتباط با خودم و میراث شخصی خودم در اینجا کشف کنم.
* هنگام بازی در فیلم همواره به نقش و بازیتان اعتماد داشتید، یا این که نگران نوع ایفای نقش بودید؟ مثلا نگران این نبودید که نتوانید یک چنین کاراکتر پیچیدهای را درست و کامل به تصویر بکشید؟
- خب، اعتراف میکنم که هنگام بازی در فیلم کمی ترس داشتم. یکی از دلایلی که همیشه میخواهم سخت کار کنم همین است. نمیتوانستم روحیات درونی ایدی امین را بگیرم و جلوی دوربین ارائه کنم. بعضی وقتها توانایی گسترش این کاراکتر را نداشتم. گاهی هم اتفاق میافتاد که انرژی لازم برای ایفای نقش را نداشتم.
خیلی چیزها مرا تحت تاثیر خود قرار میداد. هیچ یک از آنها هم عمدی نبود و خیلی وقتها حکم یک نکته مثبت را داشت. این مسئله باعث میشد تحقیق بیشتری کنم و مدام به نقش فکر کنم.